نشسته بودیم توی یه رستوران ایتالیایی
یه اپتایزر کوچولو اوردن
کره بود و نون
نونه رو یه تیکه کوچولو ازش کندم
زدم توی کره خوردم گفتمای بابا این که کره اس:/ ... با قیافه کج و کوله
همزمان یه لقمه بزرگتر ازش گرفته بود که بده بهم
گفت بگیر گفتم نه مرسی خودم بر میدارم
گفت بگیر
گفتم نه خودم میخورم
یهو اخماشو کرد تو هم با یه لحن جدی گفت بگیر میگم. دارم بهت محبت میکنم!
خنده ام گرفت از حرکتش و حرفش و قیافه اش اون لحظه:)))
خندیدم و گرفتم
از لحظههایی بود که از قاطعیت و بداخلاقیش خوشم اومد.
من خلم؟ فکر نمیکنم! فقط تستسترونه زیاد دوس دارم همین!