loading...

در آستانه 32 سالگی

Content extracted from http://dreams-come-true.blog.ir/rss/?1746035455

بازدید : 7
يکشنبه 11 اسفند 1403 زمان : 3:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در آستانه 32 سالگی

آدم‌هایی که عادت به نوشتن دارن از نطر من معمولا کسایی هستن که ظرف وجودیه درونشون خیلی ظرفیت نگه داشتن احساسات رو نداره. این ادما معمولا خیلی سریع پر میشن و دوس دارن یه جایی تخلیه روانی داشته باشن.

من خودم از این دسته ادمام و فکر میکنم خیلی هم فرقی نمیکنه که اون احساسات خوب باشند یا بد

مثلا الان پرم از احساسات بد . به خاطر اینکه تلاشم برای اون افزایش حقوق به جایی نرسید و از طرفی همین یک ساعت پیش باهام برخورد خیلی بدی شد و باعث شد نسبت به خودم و نسبت به اون ادم که اون حرف رو زد پر از حس تنفر بشم. به نظر میرسید روز و لحظه خوبی رو برای حرف زدن در مورد این موضوع انتخاب نکرده بودم ولی هرچی که بود حس بدی بهم داد. و من ناراحتم از اینکه کوتاهی از من نبود و به خاطر کوتاهی و خودخواهی یه آدم دیگه من این همه ضرر مالی کردم و خب خیلی ناراحتم. ضمن اینکه خود اون ادم چراغ سبز نشون داده بود و من حقم این نبود که اینطوری منو ضایع کنه

الان دلم میخواس "جک" اینجا بود یا حداقل در دسترسم بود تا باهاش حرف بزنم. گاهی حس میکنم تنها کسی که میتونست خشم و نفرت من رو توی این لحظات از بین ببره اون بود. چون یه جوری استدلال میکنه و یه جوری از روی منطق حرف میزنه که هیچ جوره نمیتونم بهش ایراد بگیرم.

البته خب داستان اینه که بحث فقط داشتن یا نداشتن "جک" نیست. واقعیت اینه که اونم باید بخواد توی این شرایط کنار من باشه و حال منو درک کنه. آیا واقعا میخواد؟ یا میخواست؟

مدت خیلی زیادیه که اون احساس رو ازش نگرفتم. حتی آخرین بار که در مورد نگرانیم در مورد مارکو باهاش حرف زدم به طرز عجیبی حس کردم که نمیتونه آرومم کنه. خیلی سعی میکرد که با منطق خودش منو راضی کنه آروم کنه و همون آدم باهوش همیشگی باشه ولی چون پس حرفاش اون حس همیشگی رو نگرفتم زود هم تلفن رو قطع کردم. نمیدونم شایدم نمیخواستم اون احساسات همیشگی رو بگیرم و پا میذاشتم روی دلم. دقیقا مثل همون تصمیمی‌که برای ندیدنش بعد اون همه مدت گرفتم.

الان که دارم اینا رو مینویسم دارم اشک میریزم

و به این فکر میکنم که چرا وقتی که باید باشه نبود و این باعث خیلی چیزا شد. یادم میاد که یه تایمی‌کاملا احساس کردم زیر پام خالی شده. کاملا احساس کردم سالها قصری ساختم که روی آبه. سست و متزلزل

باید میبود اون زمان‌هایی که میخواستم باشه...

حتی زمانی که کارم اوکی شد هم نبود.

یادمه وقتی بهش خبر دادم به این فکر کردم چطور ممکنه ادم بگه که یه ادمی‌به من نزدیکه و بهترین رفیقمه و قسمتی از منه ولی تا پلن من قطعی نشده هنوز نمیدونه که توی چه پروسه ایی هستم

فکر میکنم آخرین باری که از اون مدل حمایت‌های دوس داشتنی ازش گرفتم خیلی خیلی زمان زیادی گذشته. شاید آخرین بار زمانی بود که بابت همخونه سابق بهش غر زدم. الان که فکر میکنم یادم میاد که حتی همون موقع هم خیلی راحت گیرش نیوردم! و برام عجیبه که چقدر در زمان کوتاهی بعد از اون همه چی به طرز عجیبی عوض شد.

شاید من خواستم که شرایط عوض بشه. شاید اون عوض نشد. اون همون ادم سابق بود ولی من شرایطی رو تجربه کردم که انگار درهای دیگه ایی به روم باز شد و تازه فهمیدم زندگی نرمال و طبیعی چی هست و چقدر خودم رو نادیده میگرفتم و قانع بودم به همین سطح از زندگی. و بعد دیگه کوتاه نیومدم و غر زدم و اعتراض کردم و خفه خون و لال مونی نگرفتم و بارها و بارها و بارها خشمم رو خالی کردم و خب این اوضاع رو خراب تر کرد. چون اون مدارا میخواست سکوت میخواست کوتاه اومدن میخواست لب از لب باز نکردن میخواست

و من دیگه اون آدم نبودم

چون تمام زندگیم عوض شده بود چون شرایطم عوض شده بود چون بند بند وجودم درد میکرد و رنج میکشید و من دیگه نمیتونستم کوله بارم رو سنگین تر کنم چون داشتم زمین میخوردم

بازم گریم گرفت

یاد اون روزا افتادم که چقدر بهم سخت گذشت

بگذریم

آدمیزاد همیشه تنهاست تنها به دنیا میاد تنها هم از دنیا میره

حتی بهترین و صمیمی‌ترین و نزدیک ترین افراد به ادم هم نمیتونن اونطور که باید انتظاراتمون رو براورده کنن یااگر بکنن شاید اون‌ها هم یه روزی خسته بشن

نمیدونم اینا رو پرا نوشتم شاید چون حوصله کار کردن نداشتم و فقط میخواستم ذهنم خالی بشه

دنیا میگذره روزها میگذرن

شاید هدف تنها اینه که هر کاری که فکر میکنیم درسته رو کنیم

تا بعدها پیش دلمون پیش خدا پیش وجدانمون شرمنده نباشیم

شاید زندگی فقط همین باشه

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 323
  • بازدید کننده امروز : 324
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 392
  • بازدید ماه : 330
  • بازدید سال : 2039
  • بازدید کلی : 2080
  • کدهای اختصاصی