loading...

در آستانه 32 سالگی

Content extracted from http://dreams-come-true.blog.ir/rss/?1746035455

بازدید : 9
سه شنبه 6 اسفند 1403 زمان : 23:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در آستانه 32 سالگی

شنبه شب رفتیم یه رستوران ایتالیایی شام خوردیم خوب بود دوس داشتم

هرچی اصرار کردم که من حساب کنم نذاشت

تو مال که داشتیم راه میرفتیم دوتا از پسرای دانشگاهو دیدم و گفتم چه بدشانسم که دیدمشون ( ته دلم خوشحال بودم اتفاقا که ما رو دیدن بنا به دلایلی که بعدا یه بار میام مفصل مینویسم)

جمعه شب تا 8 موندم آفیس. یه ریپورت مفصل برا استاد فرستادم به اضافه یه ایمیل جدا در مورد اون پوله که قرار بود به حقوقم اضافه بشه و نشد و ازش خواستم کمکم کنه بتونم بگیرمش. هنوز هیچ کدوم رو جواب نداده. خدایا یه کاری کن جفت درخواست‌هام رو قبول کنه.

از 4 کیلویی که میخواستم کم کنم تقریبا 2 کیلوش رو کم کردم و خب خوشحالم از این بابت!

امروز صبح هم رفتم جیم و همه حرص و حال بدی‌هام رو با ورزش و عرق کردن خالی کردم. اول با دوتا دستگاه مورد علاقه ام عضلانی کار کردم بعد یه 10 مین کاردیو. جون نداشتم ولی تمام حرص و غمم رو با عرق کردن و دویدن سعی کردم تخلیه کنم. بعدشم نرمش‌های تقویت عضلات کمر که دکترم داده رو با گوش دادن به یه آهنگ ملایم انجام دادم.

همه اش از لحظه ایی که پامو گذاشتم تو جیم تا لحظه ایی که اومدم بیرون 1 ساعت بیشتر نشد و خب راضی بودم.

دیشب هم بعد از مدت‌های خیلی زیاد رفتم استخر. بیشتر راه رفتم به خاطر کمرم ولی در مجموع خوب بود.

الانم از وقتی اومدم لب یا دارم ایمیل جواب میدم یا جواب پیام‌هام رو میدم یا وقت مشاوره میگیرم و از این کارا. خلاصه که هنوز کار اصلیم رو شروع نکردم ولی خب اون کارا هم باید انجام میشد.

یه ویسی رو اتفاقی پیدا کردم از دکتر آذر.خش مک.ر.ی که خب من خیلی باهاش آشنایی نداشتم و ندارم فقط تعریف ازش شنیدم. داره یه کتابی رو تحلیل میکنه. یه خورده اش رو گوش دادم خیلی خوشم اومد اصلا انگار یه در دیگه ایی رو داره روم باز میکنه. وقتی گوش میکردم به این فکر میکردم که چند روز پیشا از رفیق شفیقم (خدا) خواسته بودم مسیر رو برام روشن کنه و راه رو بهم نشون بده:)

موندم روتین جدید ورزش و اینا رو چطور میخوام تو ماه رمضون ادامه بدم. شاید امسال بایدخودم رو عادت بدم که برخلاف همیشه سحرها بیدار بشم. اگه بیدار نشم مطمنا نمیکشم. ضبح‌ها زودتر بیام و عصرها هم زودتر برگردم. اگه عصر زود برگردم میتونم حتی یه کم بخوابم که جبران بیداری سحر بشه. شایدم برم تو این فاز که اصلا بعد اذان صبح دیگه نخوابم! مثلا بیام جیم بعدشم برم آفیس و تا بعد از ظهر کار کنم بعدش برم خونه فیلم ببینم و استراجت کنم و افطار کنم و شبا هم زود بخوابم. خیلی زود مثلا 9-10

البته من معمولا از این تصمیما زیاد میگیرم ولی خب کو تا نتیجه؟

خودم رو سرزنش نمیکنم دیگه هر طور که راحت بودم

فعلا همینا

برم سر کارم

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 374
  • بازدید کننده امروز : 375
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 443
  • بازدید ماه : 381
  • بازدید سال : 2090
  • بازدید کلی : 2131
  • کدهای اختصاصی