یه جوری لای منگه ام و مجبور به صبر و تحمل و دم نزدن که فقط خدا حالم رو میدونه... اگر این فشار روحیای که این روزا تحمل میکنم میشد یه کار یا ورزش فیزیکی روی بدنم تا الان کل بدنم پر از عضله و ماهیچه بود بدون ذره ایی چربی.
چه کنم که مجبورم صبر کنم
دم نزنم
همزمان کار کنم و به ددلاینها برسم و ادمها رو راضی نگه دارم
و کسی رو نداشته باشم که حتی باهاش درددل کنم
چون یا قضاوت میشم
یا طرد و ترک میشم
یا نگران میشن و حالا مجبورم غصه نگرانیه اونا رو بخورم
مجبورم حرف نزنم و زندگی کنم
خرید برم
تمیز کاری کنم
امتحان تصحیح کنم
ریسرچ کنم
با همکار و استاد سر و کله بزنم
حتی مسافرت و مهمونی برم
ولی در عین حال صبر کنم و فکر نکنم و خیال بد نکنم و افکار منفی نبافم
خدایا
نمیخوام ناشکریت رو بکنم که نه جراتش رو دارم نه حقش رو نه واقعا رواست که ناشکری کنم
اتفاقا شکرت با تمام وجود
ولی
خودت حالم رو میبینی
میدونی که چقدر تنهام و چقدر کسی رو ندارم که حتی یه راهنمایی ساده ازش بگیرم
خودت این داستان رو ختم بخیر کن. من ناآگاهم و تو آگاهی
خودت به بهترین نحو همه چیو زود حل کن ...
خدایا خودت بهترین رو برام پیش بیار و من رو از فکر و خیال نگرانی بیرون بیار
ای مهربان ترین
پ ن: به دعای خیرتون به شدت نیازمندم ....